11 مهر

بە نام خالق عشق

خدایا زمانی کە مرا بە این دنیا دعوت کردی، بدون لباس ،بدون غذا بدون حتی یک وسیله کوچک به این جهانت امدم .من چیزی نداشتم بعد از ورود گریه ها سردادم که چگونه دوام بیاورم اما تو مرا در اغوش گرفتی و گفتی من تورا دعوت کرده ام و خودم نیز تاابد کنارت خواهم بود اما یادت باشد دستهای من را ول نکنی و مطمن باشی به هر چاله ای رسیدی من غز تو محافظت میکنم .اگه درد کشیدی التیامت میدهم اگر زندگی بر تو سخت گرفت من اسانی میشوم برایت فقط یادت باشد که هرچه را بخواهی من ان را در اختیارت میگذارم به شرطی مرا با همه وجود ایمان داشته باشی و قلبت مطمن باشد ان روز در اغوشت گریه هایم بند امد و کنارت ارامش یافته بودم  و به خوابی عمیق رفتم  روزگاری شاد بودم مطمن مطمن  

رشد کردم و بزرگتر شدم  اما انگار یادم رفته بود چیزهای را که به من یاد داده بودی 

سختی ها که امدند و امان را از من بردیند انگار حرفهای که به من زده بودی و کنارت ارام گرفته بودم را از یاد برده بودم و میدانم روزگار هر روز بیشتر و بیشتر امانم را بریده بود دستهایت را که هر لحظه به سویم میکشیدی که بنده ام دستم را بگیر ،رادیگر  نمیدیدم و باز دنیا به من سختتر گرفت و باز درد ها بیشتر امانم را میگرفت 

دیگر بریده بودم از دنیا  ادمهایش زندگی و ناامنی هایش 

به گوشه ای پناه بردم حال ان روزهایم را نمیدانم چگونه برایت وصف کنم اما میدانم زجه میزدم گریه میکردم امانم بریده شده بود 

صدای امد که …بنده ام نمیخواهی دستانم را بگیری .شرمسار بودم او که هرروز مرا صدا میکرد اما من نمیشنیدم .او که مرا به اغوش خود میخواند اما نمیفهمیدم 

اما من شرمسارم یگانه… 

خدا گفت تو هرگاه مرا بخواهی خواهیم یافت و توهمیشه همان مهمان روز اول تولدت برای من هستی 

او با وجود همه بی وفایهایم باز دستانم را گرفت و در اغوش کشید اغوشی سراسر گرما و عشق 

اغوشی که در ان ارام گرفتم و همچون روز اول تولد در کنارش ارام ب خواب رفتم .در خواب و بیداری بودم که صدا فریاد زد بنده ام من همیشه اینجایم حواست باشد  دستانم را ول نکنی من راه را نشانت میدهم 

از خواب پریدم .انگار زندگی برایم جور دیگری شده بود اسمان را نگاه کردم انگار نوری چشمک زد که دستانت را نگاه کن .پروانه زیبای را دیدم که روی دستهایم به رقص نشسته بود همه وجودم ارامش شده بود 

خدایا شکر برای بودنت در زندگیم …

: امروز سعی خواهم کرد ساعاتی را به مراقبت و سکوت بنشینم و به درون خویش سفر کنم ،این کار بسیار مرا سبک و آروم می کند و انرژی درونی مرا بالا می آورد .

: امروز سعی خواهم کرد آب بیشتری بنوشم ،زیرا به بهبود هضم غذا کمک می‌کند و برای انجام فرآیندهای طبیعی بدن لازم و ضروریست .

: امروز سعی خواهم کرد به بهداشت خواب خویش بیشتر اهمیت دهم ،و در ساعت مشخصی بخوابم و بیدار شوم زیرا داشتن خواب مطلوب و با کیفیت روی انرژی های درونی من بسیار مؤثر است و مرا شاداب تر نگه میدارد .